وفا
آن گاه که انتظارات پایان می یابد،
نرو
وفا، از اینجا آغاز می شود..؛
کیوان مهرگان
+ نوشته شده در یکشنبه ۸ دی ۱۳۹۸ ساعت 10:23 توسط م.کوچک
|
آن گاه که انتظارات پایان می یابد،
نرو
وفا، از اینجا آغاز می شود..؛
کیوان مهرگان
کیوان مهرگان
در خاطره ما
قصه سر ها و باد ها عوض شده است
بعد از تو
تاریخ را این گونه می نویسند
هر بار که راه افتادی
سرها بلند شدند،
باد ها آرام گرفتند.
کیوان مهرگان
من سکوت انسانم
کیوان مهرگان - من سکوت انسانم
وقتی می رسی
رفتگر جارویم کرده است
برگ ها وقت ریختن
منتظر نمی مانند.
کیوان مهرگان
راهی است میان ما
نه تو می آیی
نه من می توانم بروم
این جاده برای نرسیدن بود.
کیوان مهرگان
من و شب
جاده را پشت سر گذاشتیم
در انتهای راه
شب
خورشید را به آغوش کشید
من
جای خالی تو را.
کیوان مهرگان
یکی بود
یکی نبود
آن که بود تویی
آن که نبود منم.
کیوان مهرگان
چقدر از من دور شده ای؟
که سرما
در پالتوی کهنه ام
سنگینی می کند
کیوان مهرگان