استجابت دعا
صد انداختی تیر و هر صد خطاست
اگر هوشمندی یک انداز و راست... (سعدی)
از هر کرانه تیر دعا کردهام روان
باشد کز آن میانه یکی کارگر شود... (حافظ)
صد انداختی تیر و هر صد خطاست
اگر هوشمندی یک انداز و راست... (سعدی)
از هر کرانه تیر دعا کردهام روان
باشد کز آن میانه یکی کارگر شود... (حافظ)
روشن روان عاشق از تیره شب ننالد
داند که روز گردد روزی شب شبانان
تواضع گر چه محبوبست و فضل بیکران دارد
نباید کرد بیش از حد که هیبت را زیان دارد
«دشمنان متفق را متفرق نتوانی گردانیدن مگر بدان که با بعضی از ایشان دوستی به دست آری... دشمن به دشمن برانگیز تا هر طرف غالب شوند فتح از آن تو باشد.»
چرا مصلحالدین سعدی شیرازی مدرنترین روشنفکر ملی ایران است؟/ محمد قوچانی
یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه ای گرد ما خفته پدر را گفتم از اینان یکی سر بر نمیدارد که دوگانه ای بگزارد چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند گفت جان پدر تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی.
نبیند مدعی جز خویشتن را
که دارد پرده پندار در پیش
گرت چشم خدا بینی ببخشند
نبینی هیچ کس عاجزتر از خویش
«گلستان سعدی»
ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است (سعدی)
آن کس که بدم گفت، بدی سیرت اوست
وان کس که مرا گفت نکو، خود نیکوست
حال متکلم از کلامش پیداست
از کوزه همان برون تراود که در اوست
+ دگر به خفیه نمیبایدم شراب و سماع/ که نیکنامی در دین عاشقان ننگ است
دیوانه عشقت را جایی نظر افتادهست/ کان جا نتواند رفت اندیشه دانایی
گر پیر مناجاتست ور رند خراباتی
هر کس قلمی رفتهست بر وی به سرانجامی
فردا که خلایق را دیوان جزا باشد
هر کس عملی دارد من گوش به انعامی...
بر شانه من کبوتری است
که از دهان تو آب می خورد
بر شانه من کبوتری است
که گلوی مرا تازه می کند
بر شانه من کبوتری است
با وقار و خوب
که با من از روشنی سخن می گوید
و از انسان - که رب النوع همه خداهاست
من با انسان
در ابدیتی پرستاره گام می زنم...
شاملو
+ دوم مردادماه، سالمرگ احمد شاملو
پ ن:
اشتر به شعر عرب در حالتست و طرب
گر ذوق نیست تو را کژطبع جانوری (سعدی)
آن دوست که من دارم وان یار که من دانم
شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم
ای روی دلارایت مجموعه زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم
ای خوبتر از لیلی بیمست که چون مجنون
عشق تو بگرداند در کوه و بیابانم
یک پشت زمین دشمن گر روی به من آرند
از روی تو بیزارم گر روی بگردانم
تکمله: پریشان/ محسن چاووشی/ آلبوم امیر بی گزند/ غزل سعدی
کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان
پ ن: الان هفت ماه و ده روز مونده. هفت ماه و ده روز؛
پ ن2: خواننده های قدیمی و وفادار وبلاگ، میدونن از چی اینقدر مونده...
رویا های من اند
ــ این قاصدک ها ــ
که هر صبح
از چشمانم پَر می کشند
کافی ست
یکی را
تعبیر کنی.
محمدعلی بهمنی
+ گویند روی سرخ تو سعدی که زرد کرد/ اکسیر عشق در مِسم آمیخت زر شدم (سعدی)

استاد شجریان و گروه آوا ۸۶-۱۳۸۵
ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی
دودم به سر برآمد زین آتش نهانی
ای بر در سرایت غوغای عشقبازان
همچون بر آب شیرین آشوب کاروانی
تو فارغی و عشقت بازیچه مینماید
تا خرمنت نسوزد احوال ما ندانی
شهر آن توست و شاهی فرمای هر چه خواهی
گر بی عمل ببخشی ور بیگنه برانی.. (سعدی) دانلود آواز دیلمان
دانلود تصنیف افشاری ساقیا غزل مولانا
قدم زد، چای خورد، فیلم دید، سفر رفت؛...
فقط
بی تو نمی شود به خواب رفت!
رضا کاظمی
+ بعد از تو من به درد خودم هم نمی خورم.. (مسلم محبی)
++ تو را نادیدن ما غم نباشد/ که در خیلت به از ما کم نباشد.. (سعدی)
+++ چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه دیدی؟/ که ناگه دامن از من درکشیدی.. (فخرالدین عراقی)
دانلود تصنیف «چه بد کردم».. (علیرضا قربانی)

ـ صلح است میانِ کفر و اسلام! / با ما تو هنوز در نبردی... (سعدی)
با ما مگو بجز سخنِ دل نشانِ دوست... (سعدی)

دل مجنون ـ شجریان/ پیرنیاکان/ عندلیبی/ اعیان (۷۰-۶۹)
مقیم زلف تو شد دل که خوش سوادی دید
وز آن غریب بلاکش خبر نمی آید... (حافظ)
دانلود تصنیف صنما غزل مولانا
دانلود تصنیف دل مجنون مثنوی مولانا
دانلود تصنیف یعنی چه؟ غزل حافظ
در دل و جان خانه کردی عاقبت/ هردو را ویرانه کردی عاقبت
آمدی کآتش در این عالم زنی/ وا نگشتی تا نکردی عاقبت
ای ز عشقت عالمی ویران شده/ قصد این ویرانه کردی عاقبت
ای دل مجنون و از مجنون بتر/ مردی مردانه کردی عاقبت
عشق را بی خویش بردی در حرم/ عقل را بیگانه کردی عاقبت
شمع عالم بود عقل چاره گر/ شمع را پروانه کردی عاقبت
من تو را مشغول می کردم دلا/ یاد آن افسانه کردی عاقبت.. (مولانا)
سعدی
که به تشنگی بمُردم برِ آبِ زندگانی...
![]()
آلبوم "سرو چمان"
پیرنیاکان/عندلیبی/اعیان
آواز: استاد شجریان
(کنسرت ماهور)
مزن ای عدو! به تیرم که بدین قَدَر نمیرم
خبرش بگو که جانم بدهم به مژدگانی... (سعدی)
دوش دور از رویت ای جان! جانم از غم تاب داشت
ابر چشمم بر رخ از سودای تو سیلاب داشت
نه از تفکر عقل مسکین پایگاه صبر دید
نه از پریشانی دل شوریده چشم خواب داشت
(سعدی)
دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد همین جاست
...
گل کرده باغی از ستاره در نگاهت
آنک چراغانی که در چشم تو برپاست
...
دور از نوازشهای دست مهربانت
دستان من در انزوای خویش تنهاست
بگذار دستت را در دستم گذارم
بی هیچ پروایی که دست عشق با ماست.
حسین منزوی
پ ن: گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق/ ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم.. (سعدی)
چه جنونی، چه نیازی، چه غمی ست؟
. . .
تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم
مگرم سوی تو راهی باشد
چون فروغ نگهت
ور نه دیگر به چه کار آیم من
بی تو؟ چون مُرده چشم سیهت...
مهدی اخوان ثالث
پ ن: کاشکی خاک بودمی در راه/ تا مگر سایه بر من افکندی... (سعدی)
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم (درآمد نوا)
شوق است در جدایی و جور است در نظر
هم جور بــِه، که طاقت شوقت نیاوریم (گردانیه و تحریر نغمه)
روی ار به ما نکنی حُکم از آنِ توست
باز آ که روی در قدمانت بگستریم (عشاق و قرچه)
نوا٬ مرکبخوانی، آلبومی با صدای استاد محمدرضا شجریان و با آهنگسازی پرویز مشکاتیان. این آلبوم در دستگاه نوا آغاز شده و سپس در گوشههایی از شور، بیات ترک و سه گاه، ادامه مییابد و به این دلیل، مرکب خوانی نامیده شدهاست. اشعار آوازها از: سعدی و باباطاهر و شعر تصنیف « جان جهان» از مولانا.

جان جهان! دوش کجا بوده ای/ نی غلطم در دل ما بوده ای
آه که من دوش چه سان بوده ام/ آه که تو دوش که را بوده ای!
رشک برم کاش قبا بودمی/ چونکه در آغوش قبا بوده ای
زَهره ندارم که بگویم تو را/ بی من بیچاره کجا بوده ای؟
رنگ رخ خوب تو آخر گواست/ در حرم لطف خدا بوده ای
آینه ای رنگ تو عکس کسیست/ تو ز همه رنگ جدا بوده ای
وقتی در جواب یک "باشه"،
میگوییم: "باشه".
+ "باشه" را دوست دارم... نمیدانم چرا ...؟!
پ ن: ما با توایم و با تو نه ایم، نیست بوالعجب
در حلقه ایم با تو و چون حلقه بر دریم (سعدی)
هزار جهد بکردم که سِرّ عشق بپوشم
نبود بر سر آتش مُيسّرم که نجوشم
(درآمد ماهور)
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمايل تو بديدم، نه عقل ماند و نه هوشم...
(گشایش)
سعدی

آلبوم سرّ عشق (ماهور)
آواز: استاد محمدرضا شجريان
سه تار: پرويز مشکاتيان
ني: محمد موسوی
خوش آنکه وصال تو میسر شده باشد
چشمم به جمال تو منور شده باشد
ریزم ز مژه اشک دمادم که بشویم
گر غیر جمال تو مصور شده باشد. . .
سعدی