عشق گریزان

ای عشق من کو عهد و پیمانت، آواره شد مرغ غزل خوانت
نه کسی دمسازم شد، نه دلی همرازم شد، چه کنم
شاهد غمهایم همه شب سایه لرزانم
خاطره ها دارم ز تو ای عشق گریزانم
تا کی باید به نیمه شبها، بشمارم من ستاره ها را، بس کن دوری تو بیا
عشق و بی تابی ها، رنج و بیخوابی ها، تو بیا خوابم کن؛ آتشم، آبم کن
بشنو قصه تلخ شبهایم را، بشنو نغمه قلب تنهایم را
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم
تو می روی به سلامت سلام ما برسانی
صدای من در ظلمت شب، در آسمانها پر گیرد
بیا که با تو این دل من، سرود شوق از سر گیرد
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۷ ساعت 17:36 توسط م.کوچک
|