آرد ها را بیخته ام و الک ها را آویخته ام

نشسته ام کنار ملیحه

به کودکی می اندیشم که قرار است هر روز صبح،

مادرش را شیر بدهد

کهنه پدرش را عوض کند

مادربزرگ و پدربزرگش را

به کودکستان برساند!

اکبر اکسیر