دیداری...


آه، ای عشق تو در جان و تن من جاری

دلم آن سوی زمان

با تو آیا دارد

ــ وعده دیداری؟

ــ چه شنیدم؟

تو چه گفتی؟

ــ آری؟!

حمید مصدق

تمام است


شب آمد روزگار دل تمام است

به دستت اختیار دل تمام است


من از چشم تو خواندم روز آغاز

که با این عشق کار دل تمام است

« دستور زبان عشق »
قیصر امین پور

دست های تو با من آشناست


اشک آن شب لبخند عشقم بود...

شاملو

صبح است ساقیا...


از در درآمدی و من از خود بدر شدم

گویی که از این جهان به جهان دگر شدم

گوشم به راه تا که خبر می دهد ز دوست

صاحب خبر بیامد و من بی خبر شدم...

آلبوم دستان/ استاد شجریان

دستان (چهارگاه)
استاد محمدرضا شجریان
پرویز مشکاتیان
داریوش پیرنیاکان
جمشید عندلیبی
اردشیر کامکار

دانلود تصنیف "صبح است ساقیا"

گفتی.


گفتی: دوستت دارم

و من به خیابان رفتم!

فضای اتاق برای پرواز، کافی نبود...

گروس عبدالملکیان



+
چشمانت را/ به مناظره دعوت می کنم.  (مهدی فرج الهی)

++ ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار/ ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار..  (حافظ)

+++ از درگهِ همچون تو کریمی هرگز/ نومید کسی نرفت و من هم نروم..  (ابوسعید ابوالخیر)

تقویم بی پاییز


کسی می داند

شماره شناسنامه گندم چیست؛

کدامین شنبه

آن اولین بهار را زایید؛

یک تقویم بی پاییز را

کسی می داند از کجا باید بخرم

هیچ کس باور نمی کند

که من پسرعموی سپیدارم

باور نمی کنند.

بیژن نجدی

سمباده تنهایی


تنهایی

با سمباده نرمش از راه می رسد

دست روی پهلوی راستم می گذارد

و آرام آرام می کِشد.

غلامرضا بروسان

بد دیدن...


نگاه توست که رنگ دگر دهد به جهان

اگر که دل بسپاری به مهر ورزیدن

اگر که خو نکند دیده ات به بد دیدن...

فریدون مشیری

که چه دردی دارم بر جان...


ناکامی از تولد،

همزادِ بختِ من بود

ندارم از تو شِکوه،

این سرنوشت من بود...


پ ن۱:
جامِ می و خونِ دل، هر یک به کسی دادند/ در دایره قسمت، اوضاع چنین باشد.. (حافظ)

پ ن۲:
من از اون دسته آدم ها نیستم که بخوام خودمو تحمیل کنم و جلوی آرزوهای کسی رو بگیرم.. (حکیمی گمنام)

پ ن nام:
اصلاحیه: فرمول نرسیدن = عدم اطمینان+نداشتن اعتماد+باور نکردن+باور نکردن+باور نکردن.
باقی چیزها بهانه ست، عقاید هم که شوخیه.

چرا چرا


می پرسم چرا چرا چرا؟

و صورتم را در دست هایم پنهان می کنم...

چرا این دست ها

نتوانستند کاری کنند

جز پنهان کردنِ صورتم؟

شهاب مقربین

ای وای..


دوش دور از رویت ای جان! جانم از غم تاب داشت

ابر چشمم بر رخ از سودای تو سیلاب داشت

نه از تفکر عقل مسکین پایگاه صبر دید

نه از پریشانی دل شوریده چشم خواب داشت

(سعدی)

سرشک...


گر درختی از خزان بی برگ شد

یا کرخت از سورت سرمای سخت

هست امیدی که ابر فرودین
برگها رویاندش از فر بخت

بر درخت زنده بی برگی چه غم
وای بر احوال برگ بی درخت...

شفیعی کدکنی (م.سرشک)
۱۹
مهرماه/ تولد محمدرضا شفیعی کدکنی

آشتی..؟


آشتی؟

ــ آژتی...؟ [با لحن و صدای خسرو شکیبایی]

زین زندگی...


تو مکن تهدیدم از کشتن که من
تشنه زارم به خون خویشتن
آزمودم مرگ من در زندگی است
چون رهم زین زندگی پایندگی است...

مولانا

عاشقانه های یک سرباز


نشانی پای مفقودم را از آفتاب نیمروز بگیر

سرم را از نیزار

دستم را از خور

تکه های تن مرا از ارتفاع و باد

چشمم را از منقار پرندگان.

جمع که شدیم کنار هم،

روی بُرجک نگهبانی در مرز طلاییه

کنار ایستگاه پمپاژ نفت

می بینی هنوز سعی می کنم

در خیابان های شلوغ شهر

تو را پیدا کنم با دوربین نظامی.

درست پیش از آنکه

خمپاره مرا

تکه تکه کند این طور،

دلبر غمگینم!

داریوش معمار
مجموعه شعر «اصطبل»

دریای شورانگیز چشمان تو

دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد همین جاست

...

گل کرده باغی از ستاره در نگاهت
آنک چراغانی که در چشم تو برپاست

...

دور از نوازشهای دست مهربانت
دستان من در انزوای خویش تنهاست

بگذار دستت را در دستم گذارم
بی هیچ پروایی که دست عشق با ماست.

حسین منزوی


پ ن: گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق/ ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم..  (سعدی)

سهراب...

من چه سبزم امروز

و چه اندازه تنم هوشیار است

نکند اندوهی، سر رسد از پس کوه.


در دل من چیزی است مثل یک بیشه نور مثل خواب دم صبح

و چنان بی تابم که دلم می خواهد

بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه

دورها آوایی است، که مرا می خواند...

سهراب سپهری
تولد سهراب سپهری/ ۱۵مهر۱۳۰۷

پنجره پاییز


پاییز پنجره ای ست

که از اتاق من

به هوای تو باز می شود...

کامران رسول زاده

تمام چترهای جهان دو نفره اند.


تو غافلگیر رگبار بودی

و من

مردی که چتر به همراه نداشت...

گروس عبدالملکیان

پ ن:
زیر یک چتر که باشیم، جهان امن تر است. دو نفر زیر یک چتر، برای خیس نشدن نیست..! برای خشک ماندن های یک طرفه است! جهان، زیر چترِ گُلدارِ تو، دو نفره است.. تمام چترهای جهان دو نفره اند.

سهمیه!


مرگ هم

به تساوی تقسیم نمی شود

حیرتا!

که هنوز

کسی به سهم کم اش از مرگ

اعتراض نکرده است.

محمدعلی بهمنی

دیوانگی


هر چه پول درآورد کتاب خرید، و همش خیال می کرد شاعر است.
پدر پرسید: «دنبال چه می گردی؟»
گفت: «دنبال خودم.»
از آدمی که دنبال خودش می گردد و دیوانگی را پیدا می کند، بیش از این هم انتظاری نمی رفت.

سمفونی مُردگان/ عباس معروفی

چقدر...


بگذار ببینم...

خیلی زیاد چند تاست؟!

به اندازه ی ...

چه می گویم! خیلی بیش از این حرفهاست...

در کمیت نمی گنجد

مفهومی کیفی ست

خیلی، خیلی زیاد، دوستت دارم.


پ ن ۱: صدا کن مرا/ صدای تو خوب است/ صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی ست/ که در انتهای صمیمیت حُزن می روید...  (سهراب)

پ ن۲: شتاب حال از قال است، اینجا/ زبان واژه ها لال است، اینجا...  (عبدالرضا رضایی نیا)

پ ن۳: زیرکی را گفتم این احوال بین، خندید و گفت: / صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالَمی  (حافظ)

ضمیر مزاحم اول شخص مفرد!


و مهم نیست پُل ها را

از کدام سوی رودِ بزرگ بنا می کنند

ما به آب خواهیم زد

ما

از پرده های تودرتویِ این تقدیر ِ مزخرف

عبور خواهیم کرد.

سیدعلی صالحی

...تار


خدایا! این چه سودا، این چه حالی ست
که دستانم در این هنگامه خالی ست

چه دارم غیر مُشتی واژه تار
گرفتارم، گرفتارم، گرفتار

خدایا! دست هایم بی قرارند
در آوارِ صدا طاقت ندارند

نماز خوف می خوانم شکسته
سراپا خسته و در خون نشسته

شکستم سبز در آهنگ باران
اگر دارد صدایم رنگ باران...

عبدالرضا رضایی نیا
«مقتل گل سرخ»

گنجشک و سنگ


همیشه خیال می کنم

گنجشک های فلسطینی

با بقیه جا ها فرق می کنند

آن ها وقتی کودکی سنگی برمی دارد

فرار نمی کنند.

حمیدرضا اقبالدوست

بدون شرح!

 

« گذشته » نماینده ایران در اسکار شد!

ترانه بارانی


دیشب باران قرار با پنجره داشت

روبوسی آبدار با پنجره داشت


یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد

چک چک، چک چک... چکار با پنجره داشت؟

قیصر امین پور

چه فکری؟


برای مردمی که وقتی برای فکر کردن ندارند، چه فکری می توان کرد؟

پ ن:
به نسل های بعد بگویید که نسل ما نه سرِ پیاز بود، نه تهِ پیاز..؛
نسل ما خودِ پیاز بود که هر که ما را دید، گریه کرد...  (یادم نیست از کجا شنیدم!)

زیبایی سایه آزادی است.


A life lived unconsciously can not be beautiful, a life lived unconsciously can not have freedom And without freedom, how can there be any beauty
Beauty is a shadow of freedom

زندگی یی که ناآگاهانه سپری شده نمی تواند زیبا باشد زندگی یی که در بی خبری و  و ناآگاهانه به پایان آمده نمی تواند از آزادی برخوردار باشد و بدون آزادی، زیبایی چه طور می تواند وجود داشته باشد؟
زیبایی سایه آزادی است.

مُعتاد!


اگر

"جنس"، جنسِ نگاه تو باشد...

من اعتیاد دارم

"ترک"، بلای خانمان سوز است..!


+ pic

++ در اندرونِ منِ خسته دل ندانم کیست/ که من خموشم و او در فغان و غوغاست.. (حافظ)